نوشته شده توسط : بابک د
6 تفاوت ارتباطی میان زوجین و راه حل آن

زنان و مردان از جهات مختلف با هم متفاوت هستند و دنیا را از زاویه های متفاوت می بینند. کلید درک این تفاوت ها در طریقه برقراری ارتباط نهفته است. در اینجا به 6 تفاوت  ارتباطی مهم بین خانم ها و آقایان اشاره می کنیم که دانستن آنها برای هر زوج لازم است.

 

چرا با هم صحبت کنیم؟

آقایان معتقدند که هر مکالمه ای باید یک هدف مشخص داشته باشد. در پس هر مکالمه مشکل یا نکته ای نهفته است که باید حل و فصل شود. هدف از مکالمه این است که به صورت هرچه کارآمدتر مشکلات را ریشه یابی کنیم.

وقتی خانم ها مکالمه و گفتگو می کنند، می خواهند احساسات واقعی خود را پیدا کنند و بدانند که آنچه می خواهند بگویند چیست. از نظر یک زن مکالمه فرصتی است برای افزایش صمیمیت با همسر. او با این کار احساسات منفی خود را آزاد  و پیوند خود را با همسرش محکم تر می کند.

 

چقدر حرف بزنیم؟

برای آقایان سودمندی، کارآمد بودن و تولید یک اولویت است، و مکالمه هم از این قاعده مستثنی نیست. وقتی یک مرد ماجرایی را تعریف می کند، از قبل ذهن خود را کاوش کرده و تنها به نکاتی اشاره می کند که ضروری و مفید هستند. مردها از خود می پرسند “چرا زن ها اینقدر صحبت می کنند؟” معمولاً وقتی مردی احساس کند که به اندازه کافی به حرف های همسرش گوش کرده و حالا می تواند راه حلی پیدا کند، حرف همسرش را قطع خواهد کرد.

زنان از مکالمه به عنوان راهی برای بررسی و سازماندهی افکار خود استفاده می کنند – تا بتوانند نکته اصلی را کشف کنند. حتی شاید قبل از شروع گفتگو خانم ها ندانند که کدام اطلاعات ضروری و کدام یک غیرضروری هستند. در واقع وقتی خانمی مکالمه ای را آغاز می کند، لزوماً به دنبال یک راه حل نیست، فقط دوست دارد کسی به حرف هایش گوش کند و احساساتش را بفهمد.

 

گوش دادن یعنی چه؟

در مورد آقایان گوش دادن به حرف های دیگران فرآیندی فعالانه است . یعنی وقتی زنی مکالمه را آغاز می کند، شوهر او تصور می کند که وظیفه دارد راه حل یا کمکی ارائه بدهد. ذهن مرد درگیر مکالمه می شود و هریک از جملات همسر خود را به دقت بررسی و از خود می پرسد ” حالا چه کار باید بکنیم؟” . در واقع آقایان به سختی می توانند با صبر و حوصله- و نه منفعلانه-  به حرف های همسرشان گوش کنند.

ولی از نظر خانم ها گفتگو به خودی خود سودمند است. اگر خانمی احساس کند که به اندازه کافی به حرفش گوش کرده اند و درکش کرده اند، شاید حتی دیگر به یافتن راه حل یا “بهتر کردن اوضاع” فکر نکند. وقتی خانمی دردل کند یا احساسات منفی اش را با همسرش در میان بگذارد، نگرانی و آشفتگی او کاهش پیدا می کند و در واقع به ابزاری برای رویارویی با فرازونشیب های زندگی مجهز می شود.

 

وقتی خانمی احساس ناراحتی می کند

وقتی خانمی ناراحت است، شوهر او بی درنگ و مانند یک مامور آتش نشانی در صدد حل مشکل او برمی آید. او می خواهد هرچه سریع تر آتش را خاموش کند. از نظر او سریع ترین روش برای خاموش کردن آتش ارائه راه حل است. اما یک مرد ممکن است این حالت همسرش را چیزی علیه خود استنباط کند و در صدد دفاع از خود بربیاید. ممکن است معنای ظاهری و مستقیم صحبت های همسرش را در نظر بگیرد و متوجه نباشد که برای یک خانم کلمات در واقع ابزاری برای بررسی و ابراز احساسات ناخوشایند هستند.

یک خانم از کلمات به عنوان ابزاری برای بررسی و ابراز احساسات آزاردهنده خود استفاده می کند و با این کار قادر خواهد بود احساسات منفی خود را پردازش کرده از آنها رهایی پیدا کند. خانم ها برای حمایت و همدلی همسر خود ارزش زیادی قائل هستند و همکاری، همدلی و ارتباط چیزی است که به دنبال آن هستند. وقتی مردی با مهربانی از همسر خود سوال می کند یا همدردی و همدلی خود را ابراز می کند، درواقع اولین و مهم ترین نیاز عاطفی او را برآورده کرده است.

 

وقتی آقایی احساس ناراحتی می کند

وقتی آقایی ناراحت یا مضطرب است، منزوی و ساکت می شود و به خلوت خود پناه می برد. در واقع او به “غار” تنهایی خود می رود تا مشکلاتش را فراموش و بر چیزهای دیگر مثل تماشای تلویزیون، خواندن روزنامه، یا بازی های رایانه ای تمرکز کند. در واقع این بازه زمانی برای او مثل یک دوره تعطیلات است.

در این مدت مردان معمولاً  از گفتگو و تعامل با همسر خود سرباز می زنند. در این مواقع اگر زنی از شوهر خود انتقاد کند یا از سر همدردی و علاقه  او را سوال پیچ کند، با مقاومت بیشتر شوهر خود روبرو خواهد شد، چرا که مردان در چنین مواقعی احساس می کنند که همسرشان آنها را ناتوان و عاجز از حل مشکلات می داند. در چنین شرایطی وظیفه خانم ها این است که همسرشان را درک کنند و اجازه بدهند تا مدتی در تنهایی خود باقی بمانند. مطمئن باشید همسرتان با میل و رغبت و حتی عشق بیشتر به نزدتان باز خواهد گشت.

 

وقتی مردی ساکت است، همسرش نگران می شود چون احساس می کند که بین او و همسرش فاصله افتاده و یا ممکن است همسرش را از دست بدهد. در این مواقع خانم ها به طور غریزی از همسرشان سوالات محبت آمیز می پرسند، یا ممکن است حالت دفاعی و تهاجمی به خود بگیرند چون احساس می کنند نیاز خود آنها به یک رابطه باز و سالم نادیده گرفته شده است.

تنها کاری که خانم ها راجع به این مشکل می توانند انجام دهند این است که به میل همسرشان به تنهایی و سکوت احترام بگذارند و ثابت کنند که به همسرشان ایمان دارند و می دانند که او به تنهایی از عهده حل مشکل برخواهد آمد. اعتماد یکی از بزرگترین هدایایی است که یک زن می تواند به همسر خود بدهد.

 

چرا ارتباط با شکست مواجه می شود؟

وقتی مردی احساس کند که چیزی به او دیکته می شود یا به او دستور می دهند، آشفته و ناراحت می شود. مهم ترین چیز برای یک مرد انجام خوب و درست کارها است. وقتی توانایی و لیاقت یک مرد زیر سوال می رود، او نه تنها رنجیده خاطر می شود بلکه مقاومت نشان می دهد. بنابراین بهتر است خانم ها به جای “باید این کار را انجام بدهی” بگویند “نظرت راجع به این کار چیست؟”.
 
اما وقتی خانمی مشکلاتش را با همسرش در میان می گذارد، معمولاً از همسر خود می شنود که مشکلات او آنقدرها که فکر می کند بزرگ و بغرنج نیستند. آقایان به اشتباه تصور می کنند که اگر میزان خطر و جدیت مشکلات همسر خود را بررسی کنند، و مثلاً بگویند ” داری از کوه کاه می سازی” ، “بیش از حد احساساتی برخورد می کنی” و … در واقع به همسرشان کمک خواهند کرد. در چنین مواردی زنان احساس می کنند که به احساساتشان بی احترامی شده یا نادیده گرفته شده اند.

هر خانم یا آقایی قلباً خواهان رضایت و خشنودی همسر خود است، ولی باید بپذیریم که فهم و قبول ذهنیت متفاوت جنس مخالف دشوار است. اگر در زندگی مشترکتان مشکلی وجود دارد، پیشنهاد می کنیم در کنار هم کتاب های آموزشی مطالعه کنید و اگر مشکلتان جدی است به یک مشاور حرفه ای مراجعه کنید.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 69
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
راه های صحیح برخورد با مردان غیرتی

در زندگی با افرادی مواجهه شده‌اید که خود را غیرتی می‌دانند، به اصطلاح رگ غیرتشان می‌گیرد.  یا بالعکس کسانی که بویی از غیرت نبرده‌اند آیا وجود این صفت در مردان خوب است یا بد؟

 

غیرت یكى از صفات و ویژگى‌هاى طبیعى انسان است و هر كس به صورت غریزى و فطرى از آن برخوردار است. وجود این صفت باعث آن مى‌شود كه آدمى از آنچه كه دوست مى‌دارد و یا وظیفه محافظت از آن بدو سپرده شده است ، نگاهبانى نماید . غیرت، صفتی لازم برای حفظ و حراست از کیان خانواده است اسلام عزیز مدلی از روابط میان محرم و نامحرم را طراحی کرده که به صلاح زندگی است و آن را از آفات جدی حفاظت می‌کند لذا مومن باید غیور باشد و نسبت به این مرزها حساس باشد. به نظر می‌رسد یکی از دلایل ناهنجاری های امروز بی غیرتی مردان است. اما نباید فراموش کرد غیرت نیز حد و مرزی دارد.

در اهمیّت بحث غیرت در خانواده گفتنى است كه امام صادق (ع) در این زمینه مى‌فرمایند : « مرد براى اداره منزل وخانواده خود به سه خصلت نیاز دارد كه اگر هم به طور طبیعى آنها را نداشته باشد ، باید خود را به تكلّف در آنها وا دارد : خوش رفتارى ، گشاده دستىِ سنجیده ، وغیرت بر حفاظت از آنها » .(میزان الحكمه،ج 5 ،ص97 )

 

كلمه‌اى كه در تعریف غیرت مرد در خانواده مناسب به نظر مى‌رسد حساسیت است . به این معنا كه غیرت نوعى حساسیت است حساسیتى كه از مسۆولیت برخاسته است زیرا هر كس كه نسبت به چیزى مسۆولیت دارد باید نسبت به آن حساسیت هم داشته باشد . در نظام خانواده نیز مسۆولیت مرد نسبت به همسرش ، غیرتى است كه مرد نسبت به همسر خود دارد و زمانى این نوع غیرت ممدوح است كه با اعتدال همراه گردد . توضیح اینكه غیرت مرد نسبت به همسر و فرزندانش امرى فطرى ، ضرورى و در واقع برخاسته از ایمان و تعهد او بوده و مادامیكه حالت افراطى نداشته باشد جزء شاكله مسۆولیت مرد است .

 

خانمها نیز طالب غیرت مرد خویشند و مى‌خواهند همسرانشان نسبت به وضع آنها حساس باشند . اصولاً خانمها از مردى كه نسبت به وضع لباس و پوشش آنها بى تفاوت باشد ، ناراضى‌اند . ناگفته نماند این حساسیت مرد تا زمانى از جانب بانوان نوعى دوست داشتن ، محبّت و حمایت تلقى مى گردد كه در حد معقول باشد . اگر از راه اعتدال خارج شده و به سوى افراط و تفریط گرایش یابد ، مذموم خواهد بود و به بدگمانی منفی تبدیل می‌شود ، به گونه‌اى كه مى‌توان چنین گفت :

 

حد و حدود غیرت تا جایى است كه 1 – از روى بدگمانى ، 2 – همراه با سخت‌گیرى و 3 – براى كسانى كه خود اهل مراقبت‌اند ، نباشد است مگر آن كه به قراینى خلاف آن ثابت شود .  بسیارى از بانوان خود حریم خویش را رعایت مى كنند و در این صورت حساسیت نشان دادن بیشتر آثار منفى به دنبال خواهد داشت.

 امام علی (ع) در سفارش به فرزند خود امام حسن (ع) فرمود: «از غیرت نا به جا [نسبت به زنان] بپرهیز که آن، زن سالم را به بیماری و پاکدامن را به بدگمانی (اندیشه گنهکاری)، می‌کشاند. (نهج البلاغه، نامه 31)

 

حال اگر غیرت مرد زیادتر از حد معمول شد چگونه با آن برخورد کنیم حجت الاسلام شهاب مرادی به زیبایی به بیان این امور پرداخته است:

1- زن می‌تواند یک بار وقتی حال هر دوشون خوب  بود و بیرون از منزل  با او در این باره گفتگو کند و محترمانه و بدور از هیجان از خودش دفاع کند در «هفت هشت کلمه یا نهایت دو سه جمله! نه یک سخنرانی انقلابی» در آن چند کلمه با ادبیات خودش  شبیه به این را بگوید:«من پاک و مومن و عفیفم. غیرت تو را می‌پسندم  و برخی کنترل ها را -اگر بدبینی اش غیرمستقیم است- و یا سوءظن های تو را -اگر واضح تهمت زده- را اهانت بزرگی به خودم تلقی می‌کنم. اما بروز خشم فقط حال ما را بدتر می‌کند و گره را پیچیده تر و محکم تر. تو را دوست دارم -این جمله حکمِ یک ترجیع بند را دارد. فراموشش نکنید- تو حق داری و می‌توانی از من در مورد برنامه هایم سوال کنی. اما انتظار دارم دقت کنی این پرسش ها، چک کردن و پلیس بازی نشود. من و تو هر دو محترمیم و همدیگر را دوست داریم و باید مراقب تصویرِ محبوب خود، در ذهن یکدیگر باشیم.»

 

2- مهم ترین عملکرد زن در این روند ایجاد حس حمایت، اطمینان و امنیت در همسرش است. عبادت هایت را مخفی نکند بگذارد  شوهر او را مکرر در حال نماز و دعا ببیند. این ریاء نیست، او غریبه نیست.

 

 

3- زن مراعات رفتار با نامحرم را بیش از پیش در دستور کار قرار دهد. ارتقاء نوع پوشش و حجاب و کنترل برخی از عادات و آداب و رسوم خانوادگی در هر حالی موثر است. پوشش ظاهری و طریقه ی آداب و معاشرتش با دیگران به ویژه آقایان را با دقت و بدون هیچ گونه سوء تعبیری انجام دهد.

 

4- داشتن صفحه در فیس بوک و چت و پیامک بازی در هر نوعش با هر کسی! مخرب این اطمینان است. از هر فعالیت اجتماعی‌ای، مهم تر؛ حفظ این زندگی است.

 

5- بدون اعلام وصول پیام بدبینیِ مرد، زن مخفی کاری نکند و در مسیر اطمینان سازی، شفاف سازی حرکت کند. او را در جریان کارهای عادی روزانه بگذارد، نه به عنوان گزارش دادن بلکه به عناوین مختلف از اینکه “چون میدونم نگرانم می‌شی” و “راستی میدونی که امروز باید برم دکتر…” و یا هماهنگی “من ظهر با مامان می‌خواهم بروم خونه خاله معصومه… شما می‌تونی عصر بیایی اونجا دنبالم؟” و مهم ترینش” اجازه گرفتن از شوهر”.

 

6- دوری از بحث و جدل  و توجه  به موضوعات عاطفی و … .

 

7- تمام این امور باید با آرامش و صبر و مهربانی انجام شود تا لایه های شک و تردید به مرور از ذهن همسر پاک شود.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 54
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
توصیه هایی به دختران و پسران برای روابط عاشقانه

 باید تا حدودی حد و مرز ها بین دختر و پسر رعایت شود خوب این داستان مشترک بسیاری از رابطه‌های عاشقانه این است که فردی را می‌بینیم که ظاهر و رفتارش به دلمان می‌نشیند و سپس احساس می‌کنیم دوست داریم بار دیگر هم او را ببینیم.

 

در واقع حدس می‌زنیم شاید بتوانیم یک رابطه عاشقانه را با او تجربه کنیم اما هنوز اطمینان نداریم. فقط یک احساس مبهم و خام شکل گرفته است. این مرحله یکی از مهم‌ترین زمان‌های عشق است. زمانی است که هنوز عشقی شکل نگرفته اما خیال‌پردازی در مورد عشق وجود دارد. بسیار پیش می‌آید که انسان‌ها خود را با واقعیت رابطه رویاروی نمی‌کنند و در این مرحله شاعرانه و خیال‌پردازانه می‌مانند. در تب و تاب معشوقی می‌سوزند که او بی‌خبر از احساس آنهاست. تصویری شورانگیز و پر از مهربانی از یک لبخند یا یک نگاه معشوق در ذهن نقش می‌بندد و دستمایه خیال‌پردازی‌های دور و دراز عاشقانه می‌شود.

 

یکی از آسیب‌های عشق، گسستگی از واقعیت رابطه و سیر در دنیای خیال است. پدر و مادر‌هایی که اجازه رابطه مشروع و تحت‌نظارت، در چارچوب قانون و اخلاق اسلامی را با جنس مخالف به فرزندانشان نمی‌دهند، گاهی این مشکل را پیچیده‌تر می‌کنند. باید قبول کنیم که عشق اگر صرفا در عالم خیال باشد، خطرناک می‌شود. رابطه، موهبتی است که انسان‌ها را وارد دنیای واقعیت‌ها می‌کند. بیشتر جانفشانی‌ها (شما بخوانید خودآسیبی‌ها) برای  عشق به‌وسیله کسانی انجام می‌شود که عشق را در عالم خیال تجربه کرده‌اند، نه در یک رابطه واقعی. رابطه به ما این مجال را می‌دهد که از خیال‌پردازی‌های موهوم عاشقانه نجات پیدا کنیم. حال این سوال پیش می‌آید که چقدر در رابطه خودمان را به دیگری نزدیک کنیم؟

 

خیلی وقت‌ها ممکن است پس از یک ملاقات احساس کنیم که چیزی که نامش «عشق» است، در ما شکل گرفته و بخواهیم آن را ابراز کنیم. فرستادن پیامک عاشقانه پس از اولین ملاقات یکی از این رفتار‌هاست؛ رفتاری که مصداق از سر دیگر بام فرو افتادن است. عشق، دلدادگی در یک فیلم هندی نیست، عشق نزدیک شدن عمیق دو انسان به یکدیگر است. این نزدیک شدن به شناخت و مطالعه فرد دیگر نیاز دارد. آنهایی که زودهنگام و پیش از شناخت کافی ابراز عشق می‌کنند، کسانی هستند که عشق را جدی نمی‌گیرند. آنها افراد خودمحوری هستند که به خودشان و نیاز شخصی‌شان به عشق ورزیدن توجه می‌کنند، نه به شکل‌گیری یک رابطه عمیق و منحصربفرد عاشقانه و انسانی.

 

آسیب جدی‌تری که ممکن است در عشق پیش بیاید، نزدیک شدن زودهنگام و ناسنجیده جسمانی است. متاسفانه در جامعه ما هر دو سر طیف دیده می‌شود؛ هم آنهایی که آنقدر از برقراری رابطه واقعی خودداری می‌کنند که عشقشان خیالی و مجازی می‌شود، هم آنها که ناسنجیده و زودهنگام وارد رابطه جسمانی می‌شوند. عشق ارتباط دو انسان در سطح دو جسم نیست، عشق ارتباطی عمیق و ماندگار است که در سطوح عمیق‌تر روان انسان‌ها شکل می‌گیرد. درست است که یک عشق طبیعی با تمایل‌های جسمانی همراه است اما لازم است این ارتباط بسیار با احتیاط و سنجیده تا زمان حصول اطمینان از پیدایش یک عشق راستین به تعویق افتد. یکی از آسیب‌های عشق، بی‌اهمیت دانستن آن و برخورد با آن به‌عنوان یک پدیده سطحی از سر ولنگاری و سهل‌انگاری است ایمدوارم این مطالب تا حدودی به اطلاعات شما درباره ازدواج و حد و مرزها کمک کرده باشد.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 51
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
توصیه های مهم به دختران جوان برای خواستگارهای خلافکار

خلاف کار بودن تعریف گسترده ای اما وقتی درباره ازدواج صحبت می کنیم، خلاف کار بودن به معنی انجام رفتارهای پرریسک، خارج از عرف، آسیب رساننده به خود و دیگران و غیرقانونی است.

 

خواستگار خلافکار

خواستگار سابقا خلافکار، کسی است که پیش از این معتاد بوده، سابقه جرایم اجتماعی، قانون گریزی یا زندانی شدن داشته یا سوء شهرت دارد و دیگران قبلا او را به عنوان یک شخص ضداجتماعی، خشن یا مزاحم و شر می شناختند اما حالا او و خانواده اش معتقد اند که دگرگون شده و دیگر خلاف نمی کند. چطور باید به چنین خواستگاری اعتماد کنید؟ آیا می شود با این مرد زندگی مشترک را شروع کرد؟معیار خاصی برای مشخص شدن این که آیا خواستگار شما کارهای خلاف را کنار گذاشته است یا خیر و آیا واقعا تصمیم جدی برای ازدواج دارد یا نه، وجود ندارد.

بنابراین هر دختری باید موقعیت شخصی، خانوادگی، اجتماعی و تحصیلی اش را با موقعیت خواستگارش بسنجد و به این نتیجه یا آگاهی برسد که خواستگارش حداقل معیارهای او را دارد یا نه.

 

چگونه متوجه خلافکار بودن خواستگارتان شوید؟

یکی از معیارهای مهم برای موفقیت در یک زندگی، نحوه آشنایی دختر و پسر است. نحوه آشنایی دختر و پسر به 2 صورت خواستگاری رسمی یا دوستی است. مدت زمان و نوع آشنایی با پسر، قبل از جواب دادن قطعی به او، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. درباره پسری که قبلا کارهای خلاف انجام داده است، این نکته قابل تامل است که او در زمان انجام کارهای خلاف از شما خواستگاری کرده است و این نکته را خودش به شما گفته است یا شما بعد از مدتی آشنایی، متوجه سوابق او در انجام کارهای خلاف شده اید. اگر شما متوجه خلافکار بودن او شده اید، در صداقت و رو راستی او باید شک کرد.

 

چند وقت است که خواستگارتان خلاف نکرده است؟

اگر به این نتیجه رسیده اید که پسر مورد علاقه تان، به خاطر شما حاضر است تمام کارهای خلافی را که در گذشته مرتکب شده است کنار بگذارد، به مدت زمان دوری او از انجام کارهای خلاف توجه کنید. در این مرحله باید ببینید که چند روز یا چند ماه از زمان دوری خواستگارتان از کارهای خلاف می گذرد و آیا در این مدت او کاملا اصلاح شده است یا گاهی تمایل او به خلاف در رفتار و گفتارش به وضوح دیده می شود. گاهی فرد خلافکار که مدتی از انجام کارهای خلاف دور بوده است، به محض قرار گرفتن در موقعیت خلاف دوباره مرتکب جرم می شود؛ بنابراین این نکته را هم باید بررسی کنید که خواستگارتان توان کنترل خودش را در چنان موقعیت هایی دارد یا نه. به طور کلی گفته می شود فرد برای طی دوران پاکی (از خلاف یا اعتیاد) باید حدود 5سال را در نظر بگیرد. در واقع باید 5سال بدون هیچ گونه اشتباه، خطا یا بازگشت به روش قبلی بگذرد تا بتوان گفت او دیگر آدم سابق نیست.
 
نوع کارهای خلافی که خواستگارتان مرتکب شده است، بسیار مهم است. اگر خواستگار شما فقط برای تفریح یا خود نمایی در بین دوستان نابابش کار خلاف می کرده است با انجام حرفه ای خلاف های سنگین به منظور کسب ثروت و… متفاوت است

 

آیا اعضای خانواده خواستگارتان خلافکارند؟

هم کفو بودن و داشتن تناسب خانوادگی در همه ازدواج ها از اهمیت بالایی برخوردار است. به طور مثال، اگر بیشتر اعضای خانواده خواستگارتان اهل خلاف هستند این توقع که همسرتان به خاطر شما و بعد از ازدواج، با آن ها رفت و آمد نکند، فرض محال به نظر می رسد؛ بنابراین توجه به آبروی خانوادگی و موقعیت اجتماعی خانواده همسر برای جواب دادن به چنین خواستگاری بسیار بااهمیت است و قابل کتمان نیست. یک نکته قابل ذکر دیگر هم، میزان آمادگی خانواده شما برای پذیرش فرد خواستگار به عنوان داماد است. توجه داشته باشید که در صورت پذیرش نشدن چنین فردی، مجبور به ترک خانواده خود خواهید شد که از دست دادن حمایت خانواده شما را دچار مشکلات زیادی خواهد کرد.

 

آیا خواستگارتان شغل دارد؟

نوع کارهای خلافی که خواستگارتان مرتکب شده است، بسیار مهم است. اگر خواستگار شما فقط برای تفریح یا خود نمایی در بین دوستان نابابش کار خلاف می کرده است با انجام حرفه ای خلاف های سنگین به منظور کسب ثروت و… متفاوت است. نوع شغل همسر آینده تان بعد از ترک کارهای خلاف هم باید بررسی شود و تا حد امکان شغلی نباشد که او را در موقعیت انجام کارهای خلاف قرار دهد.

 

آیا مطمئنید که در آینده پشیمان نمی شوید؟

برای جواب دادن به چنین خواستگارهایی از مشورت با پدر و مادر غافل نشوید و به جای محور قرار دادن آتش عشقی که در شما ایجاد شده است، تلاش کنید با تفکر بیشتر تصمیم منطقی بگیرید تا در آینده پشیمان نشوید. دخترهایی که تازه در سن ازدواج قرار گرفته اند، توجه داشته باشند که آن ها معمولا در حال حاضر خواستگارهای دیگری دارند یا در آینده خواهند داشت، بنابراین می توانند شرایط آن ها را با یکدیگر مقایسه کنند. صرف عاشق بودن برای خوشبختی در زندگی کافی نیست و برای داشتن زندگی سالم و مناسب، علاوه برعشق ملزومات دیگری نیز وجود دارد.

 

یک نکته مهم

افراد خلافکار که رفتارهای ضد قانون، ضد اخلاق و ضد عرف دارند، عموما جزو شخصیت های ضداجتماعی دسته بندی می شوند. شخصیت های ضد اجتماعی افراد جامعه ستیزی هستند که توانایی مطابقت دادن خود با موازین اجتماعی را ندارند، به حقوق دیگران تجاوز کرده و مرتکب رفتارهای مجرمانه می شوند. این افراد به طور ناگهانی اقدامات شان را انجام می دهند و برای آینده فکر و برنامه ریزی ای ندارند. فریبکار، دروغگو، پرخاشگر و بی احتیاط هستند و به خاطر این رفتارها عذاب وجدان ندارند. آنها خود را محق می دانند که به هر روشی به خواسته شان دست پیدا کنند حتی اگر به دیگران صدمه وارد کرده یا حقوق آنها را پایمال کنند. زندگی با یک شخصیت ضداجتماعی به معنی دم به دم با خطر و غافلگیری و بی قانونی دست و پنجه نرم کردن است و این افراد حتی همسرشان را هم از اعمال مجرمانه، آسیب زدن و پایمال کردن حق شان مستثنی نمی کنند.

 

ضد اجتماعی ها جزو مبتلایان به اختلال شخصیت به حساب می آیند و این یعنی که به سادگی درمان نمی شوند. در واقع اگر خواستگار شما یک خلافکار ضداجتماعی باشد، احتمال این که بتوانید با او خوشبخت شوید یا او را روزی به دور از هرگونه خلاف ببینید بسیار ضعیف است. مگر آنکه دوره های طولانی درمان را نزد یک روانشناس و یک روانپزشک بگذراند و خودش واقعا تمایل داشته باشد از این جلسات نتیجه بگیرد و تغییر کند.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 50
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
با این تست میزان علاقه همسرتان را به خود دریابید

آيا مانند روزهاي اول، همسرشان به آنان توجه مي‌كنند يا خير؟ و اين ارتباط 2 طرفه است. به عبارتي ممكن است هم مرد چنين حالتي داشته باشد و هم زن! حال اگر مي‌خواهيد بدانيد كه همسرتان، شما را از صميم قلب دوست دارد يا خير، اين تست‌ها را پاسخ بدهيد تا به احساس همسرتان نسبت به خود آگاه شويد!

1- آيا در كارهاي خانه همراه شماست؟

 

الف- سعي مي‌كند ب- بله ج- خير د- گاهي اوقات

 

2- آيا با مهرباني شما را در حل مشكلات ياري مي‌كند؟

 

الف- سعي مي‌كند ب- بله ج- خير د- گاهي اوقات

 

3- آيا براي داشتن رابطه‌ها با شما سازگار است؟

 

الف- سعي مي‌كند ب- بله ج- خير د- گاهي اوقات

 

4- آيا در طول سال به شما هديه مي‌دهد؟

 

الف- سعي مي‌كند ب- بله ج- خير د- گاهي اوقات

 

5- آيا در بحث‌هاي فاميلي و خانوادگي از حقوق شما دفاع مي‌كند؟

 

الف- سعي مي‌كند ب- بله ج- خير د- گاهي اوقات

 

6- آيا شده در برخوردها به شما حق بدهد؟

 

الف- سعي مي‌كند ب- بله ج- خير د- گاهي اوقات

 

7- آيا در صحبت‌ها بيشتر از خاطرات تلخ مي‌گويد يا خاطرات خوب؟

 

الف- سعي مي‌كند ب- بله ج- خير د- گاهي اوقات

 

8- آيا تا به حال شده از خود انتقاد كند؟

 

الف- سعي مي‌كند ب- بله ج- خير د- گاهي اوقات

 

9- آيا در هفته، زماني را براي با هم بودن مي‌گذارد؟

 

الف- سعي مي‌كند ب- بله ج- خير د- گاهي اوقات

 

10- آيا در جمع، از شما تعريف مي‌كند يا بي‌تفاوت به گفته‌هاي ديگران گوش مي‌دهد؟

 

الف- سعي مي‌كند ب- بله ج- خير د- گاهي اوقات

 

11- آيا زماني كه برايش كاري انجام مي‌دهيد، قدرشناسي مي‌كند؟

 

الف- سعي مي‌كند ب- بله ج- خير د- گاهي اوقات

 

12- آيا وقتي شما خسته مي‌شويد به شما توجه مي‌كند؟

 

الف- سعي مي‌كند ب- بله ج- خير د- گاهي اوقات

 

13- آيا زماني كه شما وارد خانه مي‌شويد، با شما مهربان برخورد مي‌كند؟

 

الف- سعي مي‌كند ب- بله ج- خير د- گاهي اوقات

 

پاسخ‌ها:

 

* اگر 9 پاسخ «گاهي اوقات» داشته باشيد، بهتر است به رفتار خودتان توجه بيشتري كنيد.

 

* اگر 10 پاسخ «خير» داشته باشيد، بهتر است هر چه زودتر با يك مشاور خانواده تماس بگيريد و براي حل مشكلات اقدام كنيد.

 

* اگر 8 پاسخ «گاهي اوقات» داشتيد، نشان مي‌دهد كه او سعي در ابراز وجود دارد، به شرطي كه بيشتر او را درك و محيط خسته و شلوغ ذهن او را ترميم كنيم، تا انرژي بيشتري كسب كند و شاهد بهروزي در زندگي شويد، همه چيز به شما بستگي دارد.

 

* اگر 7 پاسخ «خير» داشته باشيد، بايد كاري انجام دهيد تا توجه او را جلب كنيد، پس از مدتي، شاهد تغيير رفتار او خواهيد شد.

 

* اگر 6 پاسخ «بله» بود، يعني كه او شما را دوست دارد، اما بايد بيشتر يكديگر را درك كنيد.

 

* اگر 10 تا 13 پاسخ «بله» بود، به اين معني است كه رابطه خوب و سالمي در پيش گرفته‌ايد پس در حفظ آن بايد بيشتر تلاش كنيد.

 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 56
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
می خواهید مرد آینده تان چگونه باشد؟

پیش از خواندن این چند خط، بار دیگر مردی که همیشه آرزو داشته‌اید به خواستگاری‌تان بیاید را توصیف کنید. آیا آرزوی شما بودن در کنار همسری پولدار، باهوش و موفق است یا اینکه ترجیح می‌دهید کنار مردی خندان و شوخ‌طبع که سالیان دراز زنده می‌ماند و تنهای‌تان نمی‌گذارد، زندگی کنید؟ شاید خواندن این مطلب و باخبر شدن از یافته‌های پژوهشگران بتواند تصویر شما از مرد رؤیایی زندگی‌تان را کمی تغییر دهد و به شما در انتخاب همسری ایده‌آل در میان خواستگاران کوتاه‌قد و بلندقدتان کمک کند.

 

قدبلندها باهوش‌ترند

برای موفق شدن همیشه به تلاش شبانه‌روزی نیاز نیست؛ پس تصور نکنید برای داشتن همسری موفق باید مردی سختکوش را که بیشتر ساعت‌های روز به کار کردن مشغول است، انتخاب کنید. از نظر محققان کافی است ژن‌ها با او همکاری کنند تا بدون تلاش بیش از اندازه چند پله از دیگران جلوتر باشد. محققان می‌گویند بلندقدها از کسانی که قدشان از اندازه متوسط کوتاه‌تر است، باهوش‌ترند، درحالی‌که پژوهش‌های قبلی ثابت کرده بودند در میان دوقلوها، قلی که بلند قد است هوش بالاتری دارد و از خواهر یا برادر دیگرش بیشتر پول در می‌آورد، این بار محققان موضوع را روی دیگر افراد مطالعه کردند و دریافتند قد بلندها بیشترا از قد کوتاه‌ها در کارشان موفق‌ترند و از آنجا که هوش بالاتری دارند، بیشتر درآمد کسب می‌کنند.

 

قدبلندهاعاشق زنان باهوش می‌شوند

اگر می‌خواهید فرزندی باهوش داشته باشید، آرزو کنید مردی بلند قد به خواستگاری شما بیاید. همان‌طور که گفتیم مردهای بلند قد هوش سرشارتری دارند و قطعا نمی‌توان سهم IQ  پدر را از بهره هوش که کودک به ارث می‌برد، نادیده گرفت. اما محققان می‌گویند مردهای قد بلند نه تنها تیزهوش‌ترند، بلکه حاضر به ازدواج با هر خانمی هم نمی‌شوند و تنها شریکی را برای زندگی‌شان انتخاب می‌کنند که هوشی بالاتری دارد. پس اگر مردهای بلند قد به خواستگاری شما می‌آیند خوشحال باشید، چراکه با یک تیر دو نشان  زده‌اید؛ هم همسری باهوش را انتخاب کرده‌اید و هم نسبت به بالا بودن بهره هوشی خودتان مطمئن شده‌اید.

 

قدبلندهابیشتر گزیده می‌شوند

قد بلند بودن همیشه یک موهبت به شمار نمی‌آید. همین معیار که از زیبایی ظاهری گرفته تا پول و موفقیت را برای صاحبانش به همراه می‌آورد، می‌تواند به زیان صاحبانش هم تمام شود. شاید ندانید که نوعی از پشه‌های گزنده اسکاتلندی عاشق نیش زدن آدم‌های قد بلند و البته سنگین وزن هستند. محققان می‌گویند آدم‌های درشت بیشتر ازاصلی‌ترین قربانیان این پشه هستند چراکه بدن‌شان حرارت بالاتری دارد، چرب‌تر است و دی‌اکسید کربن بیشتری را تولید می‌کند و این پشه اسکاتلندی هم شیفته همین موادی است که از بدن آدم‌های قد بلند بیرون می‌آید. البته بررسی‌های دیگری ثابت کرده‌اند که اگرچه بیشتر قد بلندها از کلنجار رفتن با حشرات شکایت می‌کنند اما به طور کلی کمتر با خطر مرگ و میر به طور کلی روبه‌رو هستند و بیماری‌های قلبی، سکته یا احتمال خودکشی کمتر تهدیدشان می‌کند.

 

قدبلندها اعتماد به نفس بیشتری دارند

گفتیم که بلند قدها بیشتر پول در می‌آورند و جایگاه شغلی بالاتری هم دارند. از نظر محققان تنها بخشی از این موضوع به هوش بالای آنها بر می‌گردد و بخش اصلی این موفقیت به دلیل نگاه متفاوت دیگران به افراد بلند قد اتفاق می‌افتد. از نظر محققان افراد به توانایی کسانی که قد بلندتری دارند بیشتر اعتماد می‌کنند و خود این افراد هم به‌دلیل موفقیت‌های مالی و ارتباطی که  به‌دست می‌آورند، اعتماد به نفس بیشتر و احساس خوشایندتری دارند.

 

بلند قد و موفق یا کوتاه و بامزه؟

محققان می‌گویند قدبلندها در کارشان موفق هستند و به قول قدیمی‌ها دست به هر چیزی که می‌زنند طلا می‌شود. بعضی دیگر از محققان می‌گویند شوخ‌طبعی در قدکوتاه‌ها بیشتر است.آیا این ادعاها درست است؟

 

عادل فردوسی‌پور یک قدبلند کاربلد

برای ایمان آوردن به فرضیه کاربلد بودن قدبلندها، کافی است از چند ماه دیگر دوشنبه‌ها پای برنامه نود بنشینید و رفتارهای «عادل فردوسی‌پور» را زیرنظر بگیرید. فردوسی‌پوری که سال‌هاست برنامه‌اش پرطرفدارترین برنامه ورزشی ایران است، موفقیت‌هایش را مدیون قد بلندی است که به او راه و رسم بالا رفتن از پله‌های ترقی را یاد می‌دهد.

او خوب می‌داند سراغ چه سوژه‌ای برود، چطور با مخاطبش بی‌پرده گپ بزند و از همه مهم‌تر، چطور خودش باشد.

 

مستربین قدبلند اما شوخ‌طبع

محققان می‌گویند شوخ‌طبعی در قدکوتاه‌ها بیشتر است. اما در این میان تکلیف مستربین 183 سانتی‌متری که سال‌هاست خنده را روی لب‌های مردم می‌نشاند چه می‌شود؟ نگاهی به ظاهر «رون آتکینسون» بیندازید. این کمدین که اغلب ما با ساخته‌ها و بازی‌هایش خاطره داریم، می‌گوید ادعای شوخ‌طبع بودن قدکوتاه‌ها ادعایی کاملا درست نیست.

شاید در میان کمدین‌هایی که مردم را در گوشه و کنار جهان می‌خندانند، قد کوتاه‌های بسیاری پیدا کنیم اما در دنیای طنز و کمدی چه کسی از مستربین موفق‌تر و مشهورتر است؟

 

استیوجابز یک قد بلند باهوش

 استیوجابز بخش عمده موفقیت‌هایش را مدیون قد 188 سانتی‌متری‌اش است. همه خالق محصولات آیفون را به‌عنوان کسی که تکنولوژی‌های دیجیتال و دنیای گوشی‌های هوشمند را متحول کرد، می‌شناسند. استیوجابز که حتی بعد از مرگش هم از او به عنوان یک کارآفرین موفق و مدیری نمونه یاد می‌کنند، می‌تواند پذیرش ادعای محققان را آسان‌تر کند.

گرچه چند سالی از مرگ او می‌گذرد، اما هنوز رقیبی برای ایده‌های نابش به میدان نیامده و او همچنان به عنوان یکی از باهوش‌ترین مردان در دنیای تکنولوژی شناخته می‌شود.

 

کوتاه قدها بیشتر عمر می‌کنند

شاید انتخاب همسری کوتاه قد کار شما را برای پوشیدن کفش پاشنه بلند در روز عروسی سخت و شما را از ظاهرتان در آن روز ناراضی کند، اما اگر قضا و قدر با شما یار بوده و چنین مردی را سر راه‌تان قرار داده، خوشحال باشید. محققان می‌گویند با انتخاب یک شوهر کوتاه قد، می‌توانید از حضورش تا سال‌های پیری در کنار خود اطمینان داشته باشید. بررسی‌ها نشان می‌دهند که مردهای کوتاه قد بیشتر عمر می‌کنند و اگر همسرتان کوتاه‌تر از 167 سانتی‌متر باشد، دلیلی برای نگرانی از بیمار شدن و از دست دادن او نخواهید داشت.

 

کوتاه قدها شوخ‌طبع‌ترند

اگر با گذشت هر روز از زندگی‌تان خموده‌تر و ناامیدتر می‌شوید و اگر گاهی احساس می‌کنید توان مقابله با چالش‌هایی که هر روز بیشتر و با قدرت بیشتری سر راه‌تان قرار می‌گیرند را ندارید، همسری کوتاه قد انتخاب کنید. از نظر محققان زندگی با یک مرد کوتاه قد نمی‌گذارد که خنده از لبان‌تان محو شود.

 آنها می‌گویند مردهایی که قدشان کوتاه‌تر است، شخصیت قوی‌تری دارند و شوخ‌طبع‌تر از همتایان بلند قدشان هستند. اگر نامزد شما از کوتاهی قدش ناراحت است و به دنبال درمان هورمونی این ویژگی می‌گردد، او را به کنار آمدن با کوتاهی ‌قدش راضی کنید و نگذارید با صرف هزینه‌های گزاف قدش را بلندتر کند چراکه محققان می‌گویند زندگی با مردهای کوتاه قد صفای بیشتری دارد و این افراد به‌خاطر شوخ‌طبعی ذاتی که دارند، بیشتر می‌توانند اطرافیان‌شان را خوشحال و راضی نگه دارند.

 

کوتاه قدها بدبین‌ترند

زندگی با یک کوتاه قد شما را شادتر می‌کند و نمی‌گذارد دنیا برای‌تان یکنواخت شود اما اگر تحمل بودن در کنار مردی را که مدام کنترل‌تان کند و به شما بی‌اعتماد است را ندارید، بهتر است مردی را انتخاب کنید که قدش از شما بلندتر باشد.

محققان می‌گویند آدم‌های قد کوتاه به اطرافیان‌شان اعتماد ندارند و وقتی با کسی که از آنها یک سر و گردن بلندتر است روبه‌رو می‌شوند، بیشتر دچار بدبینی و احساس ناخوشایند بی‌اعتمادی می‌شوند و روز به روز احساس بدتری نسبت به خود و دیگران پیدا می‌کنند.

 

كدام‌شان بيشتر در خطرند؟

فرقي نمي‌كند كه با مردي قد بلند ازدواج كنيد يا اينكه عاشق فردي كوتاه قد شويد. محققان مي‌گويند هر دوي اين افراد در كنار مزيت‌هايي كه به‌‌دلیل اندازه قدشان از آن بهره‌مند شده‌اند، با مشكلات جسمي هم دست و پنجه نرم مي‌كنند.

 

انسداد ريه

محققان ثابت کرده‌اند که قد کوتاه‌ها بیشتر در معرض خطر ابتلا به انسداد حاد ریوی قرار دارند. آنها می‌گویند همیشه نمی‌توانیم قد کوتاهی را ژنتیکی بدانیم و تغذیه مادر در بارداری و تغذیه کودک در سال‌های اول زندگی‌اش می‌تواند نقش موثری در بلند شدن قد او ایفا کند. از نظر محققان، مردانی که قدشان کوتاه‌تر از متوسط افراد اجتماع است، به احتمال بیشتری در کودکی تغذیه نامناسب داشته‌اند و همین موضوع که بر قدشان هم اثر گذاشته، می‌تواند آنها را به بیماری‌های مزمنی مثل انسداد ریه دچار کند.

 

ايست قلبي

از نظر محققان مردهای کوتاه قد از ژن طول عمر بهره‌مند هستند، اما بيماري‌هاي قلبي بيشتر از قدبلندها سراغ آنها مي‌رود. از سوي ديگر يافته‌هاي پژوهشگران نشان مي‌دهد مردان سالخورده‌ای که کم شدن سه سانتی‌متر یا بیشتری از قدشان را تجربه می‌کنند، به احتمال 68 درصد بیشتر از دیگران به‌دلیل مشكلات قلبي جان‌شان را از دست می‌دهند. گرچه بیشتر مردها با بیشتر شدن سن‌شان حدود 6/1سانتی‌متر قدشان را از دست می‌دهند، اما کسانی که با کاهش بیش از اندازه قد روبه‌رو می‌شوند باید از متخصصان برای درمان مشکلات‌شان کمک بگیرند.

 

لخته شدن بیشتر خون

 بيماري‌هاي جسمي تنها قد كوتاه‌ها را مبتلا نمي‌كند. محققان مي‌گويند لختگی خطرساز خون مشکلی است که بیشتر آدم‌های قد بلند را تهدید می‌کند. محققان می‌گویند مردان قد بلند به دلیل همین ویژگی ذاتی با خطری جدی برای سلامت‌شان روبه‌رو هستند. از نظر آنها احتمال اینکه خون در رگ‌های پا و دیگر نقاط بدن قد بلندها لخته شود پنج برابر بيشتر از ديگران است و از آنجا که بیشتر قد بلندها چاق هم هستند این مشکل تهدیدی جدی برای آنها به شمار می‌آید.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 120
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
شناسایی موانع و مشکلات ازدواج جوانان

 قبول داریم. اما چرا ازدواج بین خیلی از پسرهایی که وضع مالی خوبی دارند هم دیر اتفاق می افتد؟
شاید باید بخشی از این مساله را در تغییرات فرهنگی و اجتماعی جستجو کرد. تغییراتی که گاهی تبدیل به موانع می شوند. بگذارید این طور بگوییم، تغییر نگاه جوان های امروزی به زندگی مشترک، تحصیلات بیشتر و رفاه بالاتر به خودی خود تغییر نگاه مثبتی است اما وقتی مانع از یک هدف بزرگ به نام ازدواج شود، تبدیل به تغییری آسیب زا می شود که باید آن را مدیریت کرد. مدیریت کردن، به معنی حذف یک نگرش یا ایده آل نیست. بلکه باید طوری آن را به کار بست که به اهداف دیگر صدمه نزند.در ادامه به بعضی موانع فرهنگی و اجتماعی ازدواج جوان ها اشاره می کنیم که شناخت آنها اولین گام برطرف کردن شان است.
 

 

1 – مشکلات خانوادگی
مشکلات خانوادگی یکی از موانع مهم ازدواج است؛ مشکلاتی همچون تفاوت سطح فرهنگی خانواده ها، افزایش سطح توقع خانواده ها در انتخاب همسر، کفیل یا سرپرست خانواده بودن پسر، بیماری والدین، آسیب های اجتماعی خانواده مثل فوت، طلاق، اختلاف والدین، اعتیاد و سوء سابقه. در این مورد، باید گفت که مساله به گونه ای نیست که به سادگی از کنار آن بگذرید. مشکلات خانوادگی به طور جدی می توانند روی زندگی مشترک سایه بیندازند و روابط زوج ها را بحرانی کنند.

 

 
2- سخت گیری در انتخاب
معیارها مرتبا به روز می شوند و دیگر کسی به دنبال شخص مناسب نیست. همه بهترین را می خواهند. پسرانی که به 40سالگی رسیده اند، برای ازدواج دنبال دخترانی که سن متناسب با آنها داشته باشد نمی گردند. بلکه هنوز زنی بیست و چند ساله را انتخاب می کنند. پسرانی که تحصیلات عالیه ندارند، به دنبال زنانی تحصیل کرده، اجتماعی و موفق می گردند. دخترانی که وضع مالی خانواده شان متوسط بود، انتظار دارند خواستگار ثروتمندی از راه برسد و رفاهی را برای آنها فراهم کند که پدرشان بعد از سال ها تلاش و کار نتوانسته برایشان فراهم کند و….این یعنی معیارها جا به جا شده و افراد بدون توجه به تناسب، انتخاب های سختگیرانه و رویایی دارند. انتخاب هایی که شاید به سادگی محقق نشود و سن ازدواج را بالا ببرد.
انصراف از ازدواج با عواملی همچون افزایش سطح تحصیلات و… مرتبط است. نتایج بررسی در ایران نشان می دهد که گرایش به تحصیلات صرفاً 2 تا 3 سال به افزایش میانگین سن ازدواج منجر می شود

 

3 -نداشتن خواستگار مناسب
مسئله تحول زندگی های کنونی به خصوص در شهرهای بزرگ، مهاجرت ها، گسستگی های قومی و فرهنگی و نبود ارتباط های محلی، باعث شده که فرصت های شناخت خانوادگی در بین خانواده ها کم شود؛ بنابراین خواستگارهای مناسب با شرایط خانوادگی دختران کم می شود. به خصوص که دختران امروزی بیشتر اجتماعی، مستقل و تحصیل کرده هستند و دیگر نمی توانند با چهارچوب های سنتی قدیمی ازدواج کنند. بنابراین به دنبال پسرانی هم کفو خود می گردند که شاید به سادگی پیدا نشوند.

 

4- مانع انگاری تحصیلات
انصراف از ازدواج با عواملی همچون افزایش سطح تحصیلات و… مرتبط است. نتایج بررسی در ایران نشان می دهد که گرایش به تحصیلات صرفاً 2 تا 3 سال به افزایش میانگین سن ازدواج منجر می شود. اما تحصیل و ازدواج، هیچ کدام مانع دیگری نیست، بلکه نوع انتخاب مانع است. پس با انتخاب صحیح فردی که تمایل دارد، همسرش تحصیلات بالا کسب کند و درک شرایط موجود در زمان تحصیل -از قبیل بیکاری، شغل پاره وقت، کم بودن اوقات فراغت و …- از جانب همسر و خانواده  او و نهایتاً پایین آوردن توقعات مادی و معنوی طرفین، می توان در زمان مناسب به ازدواجی پایدار دست یافت.

همچنین در دختران با تحصیلات بالا احتمال ازدواج با پسران هم ردیف -از لحاظ تحصیلی- پایین می آید و در صورت رعایت نکردن تناسب تحصیلی در انتخاب، ممکن است به تفاوت فکری و تفاهم کمتر در زندگی بینجامد. ازدواج های دانشجویی و ترغیب جوانان به ازدواج در دوران تحصیل، با تأکید بر تعدیل خواسته ها و توقعات فرد و خانواده از زندگی مشترک و اتخاذ تدابیر خاص می  تواند به حل عمده  این مشکل بینجامد.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 43
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
ازدواج های اینترنتی موفق خواهند بود یا نه؟

با ازدواج اینترنتی چه کار کنیم؟

آسیب شناسان اجتماعی در بررسی‌هایی که در این مورد صورت داده‌اند به این نتیجه رسیده‌اند که ازدواج در شرایط آشنایی در سایت‌های همسریابی اینترنتی حتی اگر با نظارت نهادهای واقعی هم صورت بگیرد چون براساس آگاهی نیست موفق نخواهد بود. از سوی دیگر این مسأله می‌تواند به سوء‌استفاده‌های عاطفی از یک قشر خاص منجر شود.هیچ وقت فراموش نمی‌کنم دختر و پسری را که به دلیل تمایل و کششی که نسبت به هم داشتند، فکر و ذهنشان در دانشگاه نزد هم بود. آن‌ها هیچ چیز به هم نگفته بودند اما پیوسته درصدد بودند تا راهی به دل و مسیری برای خواستگاری باز کنند تا اینکه دختر پا پیش گذاشت و به دفتر مشاوره دانشگاه مراجعه کرد و خواست تا واسطه صحبت آنان در مورد ازدواج شوند.

 

کمی پس از او پسر هم به همین منظور به همان دفتر مراجعه کرده بود و مشاور که خیلی خوشحال شده بود که این همه همدلی و هم داستانی ناگفته را مشاهده می‌کرد ناگهان گفت: اتفاقاً همان دختر هم از ما خواسته بود زمینه گفت‌و‌گویش با شما را فراهم کنیم و به شما علاقه نشان داده بود. اما همین حرف همه چیز را به هم ریخته بود.پسر که تاکنون مانند مجنون سایه به سایه دختر می‌رفت اکنون ناگهان دختر به نظرش موجودی بی‌‌حیا می‌رسید که قصد داشت خلاف رسم و رسوم و هول زده او را بقاپد!!!به همین دلیل تمام عشق و علاقه‌ای که نسبت به همکلاسی‌اش در خود احساس کرده بود ناگهان سرد شد و مانند کوه یخ به مشاور نگاه کرد و گفت: من چنین دختری را دیگر نمی‌خواهم!این ماجرا همیشه این فکر را به ذهن متبادر می سازد که البته مداخله غیرسنتی برای ازدواج جوانان امروز چنان که دکتر گلزاری هم اخیراً تأکید کرده است از ضروریات است اما اجرا، چگونگی و شیوه‌های آن بسیار مهم هستند و با توجه به ویژگی‌های فرهنگی جامعه ما مداقه فراوانی می‌طلبد.

 

گفت‌و‌گوی مجازی خوشبختی خیالی

نسترن و حمید در یک سایت همسر‌یابی با هم آشنا شدند. آن‌ها مدتی را در شبکه اجتماعی و چت روم با هم گفت‌و‌گو و تبادل عکس کردند و کم کم قرار و مدارهای واقعی شکل گرفت.نسترن در یک شهر بود و حمید در شهر دیگر و سایت همسر‌یابی هم ادعا می‌کرد کاملاً قانونی است.وقتی نسترن با حمید قرار می‌گذاشت حمید رنج سفر را بر خود می‌خرید تا به نسترن برسد و نسترن همیشه این حرکت او را حرکتی مردانه و عاشقانه تلقی می‌کرد تا این‌که این ارتباطات نزدیک و تماس‌های تلفنی که به وجود آمد و سرو صدا‌های آن طرف خط رفته رفته شک و شبهه را به زندگی نسترن وارد کرد.هروقت نسترن به حمید زنگ می‌زد سرو صدای بچه در خانه‌اش می‌آمد و یک بار می‌گفت بچه‌های خواهرم هستند و یک بار بچه‌های برادرش را مقصر این صدا‌ها می‌دانست.

 

بی‌دلیل وسط مکالمه قطع می‌کرد و وقت‌هایی بود که گوشی‌اش را خاموش می‌گذاشت.در مورد بحث ازدواج چندان جدی نبود و هر بار خواستگاری را به دلیلی عقب می‌انداخت تا بالاخره اعتراف کرد که همسری دارد که به مالزی رفته و آخرین مراحل طلاق را می‌گذرانند. از او فرزندی دارد که پیش مادرش است.اما همین‌ها هم واقعیت نداشت زیرا بعد‌ها با مراجعه نسترن و دوستش به شهر او و مراجعه به منزلش و تحقیق از همسایه‌ها مشخص شد که او با همسر و دو فرزندش دارد زندگی می‌کند و دلیل این‌که با دختری از شهر دیگر قول و قرار گذاشته به اعتراف خودش این بود که ازدواج‌شان بدون عشق بوده است و می‌خواسته عشقش را در شهری دیگر بیابد و به نسترن پیشنهاد زن دوم بودن داد که نسترن البته نپذیرفت زیرا می‌دانست طلاقی وجود نداشته و بارها به خاطر این موضوع همسرش با او دعوا کرده است.

 

صغری جلالی مشاور خانواده به کسانی که واقعاً می‌خواهند مشکل همسر‌یابی جوانان را حل کنند توصیه می‌کند برای این‌که یک سایت همسر‌یابی موفق داشته باشید و از خطرات احتمالی که به واسطه آن برای دختران و پسران جوان می‌تواند پیش بیاید جلو‌گیری کنید باید مدارک کاملی از دو طرف دریافت کنید و گزینه‌ای در سایت پیش‌بینی شود که با پرداخت مبلغی کارشناسان سایت درمورد طرف مقابل تحقیق مناسبی از محل کار، محل زندگی ودوستان و آشنایان شخص و حتی محل تحصیلش انجام دهند و مانند یک خانواده واقعی به جوان کمک کنند که راه درست را انتخاب کند.این سایت‌ها باید مشاوره حضوری و آنلاین و تست‌های شخصیتی مناسب هر دو نفر را انجام دهند و به آنان بهترین توصیه‌ها را بکنند. اگر چنین تحولی در سایت‌های همسر‌یابی ایجاد شود و نقش آن‌ها صرفاً زمینه آشنایی کسانی که به دلایلی قصد مخفی نگه داشتن حقایق را دارند نباشد، می‌تواند در ازدواج جوانان گام مؤثری بردارد.

 

جایگزین‌های خانواده

چه کسی، چگونه و با چه کیفیتی جای خانواده را می‌گیرد؟ وقتی معاون ساماندهی امور جوانان به این موضوع تأکید کرد که عملکرد خانواده باید توسط نهادهای دیگری در امر ازدواج تقویت شود و مراکز مشاوره و انواع دیگر مراکز تأثیر‌گذار در امر ازدواج فعال شوند بی‌شک نظرش تنها یک افزایش آماری با وسعت بسیار و عمق کم نبود.امروز مراکز بسیاری در امر ازدواج جوانان دخیل هستند اما هرگز کارکرد قوی خانواده را نداشته‌اندآنها بحث ازدواج را بسیار سطحی محدود به ایجاد زمینه مشاوره و آشنایی کرده‌اند و تا حد زیادی شناخت و بررسی خواستگار را بر عهده طرفین گذاشته‌اند.منصور- ح جوانی ۳۰ ساله است که با واسطه یک مرکز همسریابی به دختر ۲۷ ساله‌ای معرفی شد. او می‌گوید: هیچ کس نمی‌دانست که این دختر یک کلاهبردار حرفه‌ای است و کارش گرفتن هدیه و نفقه و نصف مهریه به خاطر عقد و بر هم زدن آن است.

 

منصور ادامه داد: سمیرا دختری که به من معرفی شد بسیار زیبا، باهوش، دلفریب و تحصیلکرده بود اما اصلاً قصد ازدواج نداشت و قصدش کلاهبرداری بود. او بعد از آشنایی از من هدایای زیادی گرفت و می‌گفت در خانواده ما رسم است که طلا هدیه ببرند. من تنها مشکلم این بود که خانواده‌ای نداشتم تا برایم دست بالا کنند و با معرفی یکی از دوستان که ازدواج موفقی داشت به این شیوه روی آوردم اما با دامی که سمیرا برایم پهن کرده بود و نقشه‌ای که با دوستش برایم کشیده بود فقط جیبم را خالی کرد.او گفت: من که با او عقد بودم به منزل او رفته بودم و دوستش در خانه بود می‌خواستم بروم اما بسیار اصرار کرد و گفت سریع برمی‌گردد. در این اثنا دوستش خودش را به من تحمیل کرد و ناگهان دستش را به گردن من انداخت و این دقیقاً زمانی بود که سمیرا ناگهان به خانه برگشت و حتی عکس مرا هم با گوشی موبایلش گرفت و به من گفت این سند خیانتکاری توست که حتی لحظه‌ای نمی‌شود تو را تنها گذاشت و من از تو طلاق می‌خواهم و باید مهریه‌ام را هم بدهی.

 

بعد از یکی دو سال اتفاقی به یکی از دوستان برخوردم که او هم دقیقاً با این شیوه توسط همین دختر اغفال شده بود. اما دیگر کار از کار گذشته بود و اثری از او نبود.وی به جوانان توصیه می‌کند: اگر می‌خواهید از وساطت یک سایت، یک مرکز همسر‌یابی یا حتی یک دوست در عوض خانواده استفاده کنید حتماً تحقیق و بررسی زیادی در مورد فردی که معرفی می‌شود انجام دهید و فکر نکنید چون یک مرکز معتبر شخصی را معرفی کرده است دیگر همه چیز او تضمین شده است.

 

کارکرد‌های فراموش شده خانواده

وقتی مادران و پدران ما به سن ازدواج می‌رسیدند این تأهل آن‌ها بود که به ایشان تشخص می‌داد و داشتن فرزند بود که زن را به یک زن کامل و مرد را به یک مرد کامل عیالوار تبدیل می‌کرد.
صغری جلالی مشاور و روانشناس در این زمینه می‌گوید: وقتی مادران و پدران ما به سن ازدواج می‌رسیدند، شغل پدری و حمایت خانوادگی و مهارت‌های خانه‌داری و فرزند‌داری شان توسط خانواده فراهم بود.مردها کار را از پدر یا دوستان پدران خود آموخته بودند و اگر کشاورز بودند ارمغان ازدواجشان قطعه زمینی بود که می‌توانستند برای خانواده خود کشت کنند و از همکاری با پدر هم سهم ببرند.اگر شهر نشین بودند و کار دولتی داشتند تشخص و درآمد آن کار چندان بالا بود که تمام خانواده به او احترام می‌گذاشتند نه مانند مشاغل دولتی امروز که بعضاً حقوقی کمتر از یک ساعت حق‌الزحمه کارگری ساده با تخصصی اندک و سوادی زیر دیپلم دریافت می‌کنند.

 

بنابراین این تشخص به جوانان نسل‌های قبل انگیزه هم می‌داد آنان وضع معیشتی مناسب، تشخص اجتماعی مناسب و جایگاه خانوادگی مناسب را از رهگذر ازدواج به دست می‌آوردند به علاوه این تنها راه ارضای نیازهای روحی و جنسی‌شان بود.این مشاور ادامه می‌دهد: امروز خانواده بعد حمایتی اندکی دارد، امکان اشتغال برای فرزندان را ندارد یا این امکان بسیار کمرنگ شده است، نمی‌تواند به فرزندان انگیزه ازدواج دهد زیرا در اثر مسائل اقتصادی جوانان راحت‌تر هستند که پول توجیبی بگیر والدین بمانند و از طرفی دیگر نمی‌شود مثل قدیم دختری از دختران فامیل یا همسایه را برای ازدواج به پسر پیشنهاد کرد، پسران امروز اغلب دنیا دیده‌تر از والدین هستند و دختران نیز زیر بار این‌که پدر حرف اول و آخر را می‌زند نمی‌روند بنا براین برای این‌که جلوی افزایش مشکلات خانواده گرفته شود باید نگاهی همه جانبه به مقوله ازدواج جوانان داشت و تنها با گسترش مراکز همسر‌یابی مشکل را پیچیده‌تر نکرد بلکه این مراکز باید ملزم به ارائه خدمات مورد نیاز و عمیق‌تر شوند و دولت نیاز اشتغال و معیشتی جوانان را رفع کند.

 

 

ازدواج اینترنتی خوب یا بد

هنوز زمان زیادی از قتل دختر جوانی که به سودای ادامه تحصیل در امریکا فریب پسری از آن سوی آب‌ها را خورده بود نمی‌گذرد. این دختر بر سر اشتباه خود و خانواده که به اندک اطلاعاتی که از جوان خواستگار داشتند اکتفا کرده بودند، جان خود را گذاشت اما ازدواج‌های موفق زیادی هم شکل گرفته است که مبنای رابطه آن دنیای مجازی بوده است.آسیب شناسان اجتماعی در بررسی‌هایی که در این مورد صورت داده‌اند به این نتیجه رسیده‌اند که ازدواج در شرایط آشنایی در سایت‌های همسریابی اینترنتی حتی اگر با نظارت نهادهای واقعی هم صورت بگیرد چون براساس آگاهی نیست موفق نخواهد بود. از سوی دیگر این مسأله می‌تواند به سوء‌استفاده‌های عاطفی از یک قشر خاص منجر شود.تحقیقات نشان می‌دهد ۸۰ درصد پسرها حاضر نیستند با دخترانی که قبلاً با آن‌ها رابطه صمیمی داشته‌اند ازدواج کنند و برای استفاده یا سوء‌استفاده جنسی به سایت‌های دوست و همسریابی مراجعه می‌کنند.

 

چون واقعاً قصد ازدواج ندارند و هدفشان فریب دختران است.بررسی درخواست‌های سایت‌های همسر‌یابی نیز نشان می‌دهد اغلب دختران قصد خود را ازدواج و اغلب پسران دوستی مطرح می‌کنند.با این همه فعالیت سایت‌های همسریابی در حال حاضر با امکانات منحصر بفردی چون آلبوم تصاویر، تالارهای گفت‌و‌گو و چت روم‌ها ادامه دارد و این اتفاقی است که در کشورهای اروپایی نیز شاهد شکل‌گیری و رواج آن هستیم اما مبنا در این ارتباطات در اروپا بیشتر صداقت است و این ناشی از فرهنگ درست سایت‌های همسریابی در آن کشورها است.اما در کشور ما هنوز فرهنگ استفاده مناسب از چنین فضایی وجود ندارد و به نظر می‌رسد این‌گونه‌ آشنایی در موارد بسیاری با دروغ و فریب همراه می‌شود و محل سوء‌استفاده برخی از افراد است که چیزی برای مخفی کردن دارند.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 45
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
تمایل به خودکشی از کجا نشأت می گیرد؟

«استیون فرای»، بازیگر انگلیسی، گفته ای زیبا درباره ی نحوه ی برخورد با بیماران افسرده دارد؛ «اگر کسی را می شناسید که افسرده است؛ لطفاً راه حل تان این نباشد که از او دلیلش را بپرسید. افسردگی پاسخی ساده به موقعیت بد نیست. فقط هست، مانند آب و هوای بد. تلاش کنید که تیرگی، بی حالی، ناامیدی و تنهایی را که در آن فرو می روند، درک نمایید. در سوی دیگر، وقتی از این مسیر خارج می شوند منتظرشان باشید. دوست بودن با کسی که دچار افسردگی است، کاری دشوار است، اما یکی از مهربانانه ترین، نجیبانه ترین و بهترین کارهایی است که می توانید انجام دهید.»

 

یادم هست یک بار کسی از من پرسید اگر بخواهم به کسی در موقعیت خودکشی توصیه ای داشته باشم، چه خواهد بود؟ گفتم درست است که حتماً موقعیتی سخت منجر به انتخاب دشوار او شده، اما به شجاعت بیشتری که زنده ماندن و حل کردن ماجرا می طلبد، فکر کرده است؟ تنوع دلایل دخیل در این انتخاب، نهی این عمل توسط ادیان و مذاهب مختلف، موقعیت حق انتخاب «مرگ خودخواسته» مانند تجربه «رامون سامپدرو» که بر اساس آن شاهکار «دریای درون» ساخته شده، باعث می شود که بحث هایی بسیار بر سر این موضوع وجود داشته باشد.

 

اخیراً دنیای هنر هفتم، بازیگر دوست داشتنی سینما «رابین ویلیامز»، را به دلیل خودکشی از دست داده است. همسر او به تازگی اعلام کرده که علاوه بر افسردگی حاد، ویلیامز در مراحل اولیه ی ابتلا به پارکینسون بود که این مورد اخیر، تنها پس از خودکشی او رسانه ای شد. هنرمندان زیادی در طول تاریخ هنر دست به خودکشی زده اند. پرسش این جاست که آیا میان افسردگی و نبوغ و تمایل به خودکشی می توان ارتباطی معنی دار برقرار کرد؟ در این پست، با دیدی علمی این موضوع پرداخته می شود که ارتکاب به خودکشی با چه احساسی همراه است.

 

یکی از جالب ترین شرایط روانی در دنیای پزشکی، اختلالی نادر به نام سندرم کوتارد (Cotard) است که قابلیت بازگشت هم دارد. از علائم اولیه ی این سندرم می توان به «توهم نفی» اشاره نمود. طبق تحقیقات صورت گرفته، بیشینه ی بیماران مبتلا به این سندرم کاملاً و بدون هیچ تردیدی، قانع شده اند که قبلاً مُرده اند. برخی از تحقیقات ثابت کرده اند که این سندرم احتمالاً به صورت یک تأثیر جانبی عصبی، در بیمارانی که داروهای aciclovir یا valaciclovir برای درمان هرپس یا مشکلات کلیوی مصرف می کنند، نمود می یابد. اما منشأ این بیماری، به زمان هایی بسیار دورتر از استعمال گسترده ی این داروهای مدرن باز می گردد. جولز کوتارد که متخصص مغز و اعصاب بود، در سال های ۱۸۸۰ برای نخستین بار وجود این بیماری را گزارش داد. این سندرم معمولاً با مشکلات تضعیف کننده ی دیگری نیز همراه است، مانند افسردگی حاد، شیزوفرنی، صرع، فلج یا عدم شناسایی چهره در آینه. یکی از بیماران توسط محققین چنین توصیف شده بود: زنی که کاملاً مطمئن بود که مرده است و در انتظار مراسم تدفین خود بود و می گفت که دندان و مو ندارد. داشتن چنین تصوری از فیزیک و چهره، طبعاً اعتماد به نفس را بسیار خدشه دار می کند.

 

ذهن کسی که آماده ی خودکشی است در درجاتی مختلف درگیر تمایل به رسیدن به آرامشی دائمی است. در مطالعه ی انگیزه ی افرادی که تمایل به خودکشی دارند، می توان دانست که این انگیزه اغلب به دلیل جنون آنی ناشی از احساسات شدید، و نه منطقی، بروز می یابد. در تفکرات فلسفی، جوانب مثبت و منفی شرایط به نحو بحرانی مورد ارزیابی قرار می گیرد. «روی بائومایشتر» در سال ۱۹۹۰ در مقاله ی روانشناسی خود نوشت: «خودکشی، فرار از خود است.» مسلماً مدل های تئوریک زیادی درباره ی خودکشی از زمان بائومایشتر مطرح گردیده است، اما هیچ یک به طور قطع اثبات نشده. این دانشمند توصیفی بی نظیر از مسیر دیدی به طرز غیرقابل تحمل خودخواهانه از یک شخص با تمایل واقعی خودکشی ارائه می دهد. طبق نظر این دانشمند، شش گام ابتدایی در تئوری فرار وجود دارد که در صورت محقق شدن تمامی معیارها، احتمال خودکشی به اوج می رسد.

 

امید است با کسب دانش در باب پدیدارشناسی خودکشی، هر یک از ما بتوانیم علائم ممکن ایجاد ایده ی خودکشی را، پیش از آن که بسیار دیر شود، در خود بشناسیم. به یاد داشته باشید که این ها، تمام حقایق را درباره ی کسی که می داند قصد خودکشی دارد، آشکار نمی سازد، لااقل در تظاهرات شناختی اولیه ایجاد ایده ی خودکشی. اگر چنین عقیده ای آزادانه نشر یابد، در این صورت باز داشتن بیمار از ارتکاب به خودکشی بیهوده است. حالا از دید دکتر بائومایشتر، سفری خواهیم داشت به ذهن فرد آماده ی خودکشی به این ترتیب، می توانیم ببینیم که آیا در این مسیر تاریک روان شناختی، بی آن که آگاه باشیم، گام گذاشته ایم یا خیر.

 

۱. سقوط از استانداردها

بیشتر کسانی که می خواهند خودکشی کنند، افرادی بوده اند که زندگی بهتری از حد متوسط داشته اند. نرخ خودکشی در جوامع با امکان زندگی بهتر برای شهروندان، در قیاس با جوامع در حال پیشرفت و در جدال برای رسیدن به آزادی های حداقلی، بالاتر است. این آمار، در فصول گرم سال یا در میان دانشجویان کالج که نمرات بالا و والدینی با سطح انتظار بیش از حد دارند، قابل توجه است.

 

بائومایشتر در این باره توضیح می دهد که چنین شرایط ایده آلی به این جهت احتمال بروز خودکشی را بالاتر می برند که بسیار بی دلیل استانداردهایی برای شادی فردی ایجاد می کند، بنابراین افراد احساساتی تر در پاسخ به عقب گردهای غیرمنتظره، دست به این عمل می زنند. وقتی شرایط دشوار می شود، افرادی که اغلب زندگی ممتازی داشته اند، زمانی دشوارتر را در مواجهه با شکست سپری می کنند. بنابراین، صرفاً فقر، یک فاکتور ریسک برای خودکشی شناخته نمی شود، اما سقوط ناگهانی از وضعیت مرفه به فقر، مستقیماً با تمایل به خودکشی در ارتباط است. یا مثلاً تجرد، فاکتور ریسک تمایل به خودکشی نیست، اما تغییر وضعیت از تأهل به تجرّد می تواند یک عامل خودکشی باشد. بیشتر موارد اقدام به خودکشی در زندان و بیمارستان های روانی، در ماه اول سکونت در آن ها رخ می دهد که به دلیل کاهش سطح آزادی است. نرخ خودکشی (در غرب) در جمعه ها به پایین ترین میزان و دوشنبه ها به بالاترین حد خود می رسد. به نظر بائومایشتر، این مورد این طور توضیح داده می شود که افراد آماده ی خودکشی آماده ی معجزه ای در تعطیلات آخر هفته هستند و وقتی چنین نمی شود با ناامیدی تلخی مواجه می گردند. بائومایشتر درباره ی نقش گام اول در بروز خودکشی می گوید: «ظاهراً میزان تفاوت میان استانداردها و واقعیت موجود برای آغاز روند خودکشی، ضروری است.»

 

۲ . به خود نسبت دادن

از دیگر گام های مؤثر در رسیدن به تصمیم خودکشی، انزجار از مواجهه با مشکلی است که در خود می یابیم. «محکوم کردن یا مقصر دانستن خود» دلیلی اصلی و ثابت در بروز این پدیده است. البته در ایده ی بائومایشتر، کمبود اعتماد به نفس، بالاترین نقش را در ایجاد میل به خودکشی ندارد، اما شماتت خود پدیده ای است که در مواجهه با گام قبلی در بسیاری افراد رخ می دهد. افرادی با اعتماد به نفس پایین، مردم گریز هستند. در حالی که چنین فردی در حال نقدِ خود است، در حقیقت دارد موقعیت خود را نسبت به دیگران نقد می نماید. بیشتر افراد مایل به خودکشی، ارزیابی منفی از خود دارند و در این تصور اشتباه هستند که دیگران اغلب بهترمد، در حالی که خودشان بد هستند. احساس بی ارزش بودن، شرم، گناه، بی کفایتی یا در معرض تحقیر واقع شدن، باعث تنفر افراد از خود می شود و در پاسخ به این احساس، آن ها بهتر می بینند که خود را از جامعه ی ایده آل محو نمایند. آن ها امیدی به ایجاد تغییر در خود نمی بینند. با این وجود که ممکن است خودآگاهانه این تمایلات شخصی را که توسط جامعه ای متعصب ایجاد شده، نفی نماییم، هنوز هم در ما نفوذ می کنند.

 

۳ . شناخت بالا از خود

«ذات خودشناسی، مقایسه ی خود با استانداردها است.» طبق نظر بائومایشتر، سنجش دائمی و نابخشودنی با آن چه از خود ترجیح می دهیم، شاید آن خودِ شادترِ غیرقابل بازگشت از گذشته، یا هدف شخصی که با شرایط کنونی حصول به آن ناممکن به نظر می آید، باعث بروز تمایل به خودکشی شود. شدت این تفکر در افرادی که مرتکب خودکشی شده اند، قابل اندازه گیری است. برای مثال، در زبانی که در یادداشت هایی که پیش از خودکشی از خود باقی می گذارند. یکی از محققینی که به طور تخصصی روی خودکشی تحقیق می کند، نوشته: «بهترین مسیر برای درک چرایی خودکشی، مطالعه ی ساختار مغزی یا مطالعه جامعه شناسی یا مطالعه ی بیماری های روانشناختی نیست، بلکه درباره ی مطالعه ی مستقیم احساسات انسانی در کلمات به جا مانده از اشخاصی است که خودکشی کرده اند.» در دهه های گذشته بیش از ۳۰۰ مطالعه روی یادداشت های به جا مانده از خودکشی صورت گرفته است که به دلیل ناسازگاری در نتایج، تصویری مخدوش از ذهن یک فرد آماده ی خودکشی ارائه می دهند، خصوصاً درباره ی انگیزه های بروز این عمل. برخی از افرادی که مرتکب خودکشی می شوند حتی انگیزه های خود را از این کار نمی دانند. حداقل آن که نامه ی خداحافظی شان را چندان صادقانه ننوشته اند.

 

بهترین مطالعات روی یادداشت های خودکشی، آن هاست که از برنامه های آنالیز متن برای شمارش تعداد واژه های خاص است. در مقایسه با یادداشت های جعلی خودکشی، یادداشت های دیگر از ضمائر مفرد اول شخص نوشته شده اند که نشانه ی خودآگاهی بالا است. آن ها به ندرت از ضمایر اول شخص جمع استفاده می کنند. نویسندگان این نامه ها اغلب از عدم صمیمیت، جدایی، درک نشدن، و مورد مخالفت قرار گرفتن سخن می گویند. دوستان و خانواده کمکی بزرگ برای این افراد هستند.

 

۴ . اثر منفی

به نظر می رسد احساسات منفی کوتاه مدت دخیل در خودکشی حالتی بحرانی تر از احساسات طولانی مدت تر دارد. «افسردگی می تواند به سادگی منجر به خودکشی شود و رها کردن این حالت می تواند به چند دلیل ناکافی باشد. البته، مبرهن است که اغلب افراد افسرده مرتکب خودکشی نمی شوند و همه ی افرادی هم که دست به این عمل می زنند، افسرده نبوده اند.» اضطراب که می تواند منتج از گناه، شماتت خود، محرومیت اجتماعی، طردشدگی و تأسف باشد مسیری معمول در اصل خودکشی است. قدرت ذهن انسانی می تواند در عین این که نعمتی بزرگ است، خطری جدی محسوب شود. نعمتی که باعث افتخار تجربه کردن می شوند و خطری که در مسیر ایده پردازی در بی نظیر بودن، حس بی نظیر دردناکی از شرم عدم توانایی در رسیدن به این هدف را منجر گردد.

 

تئوریسین های روانشناسی، خودکشی را یک تنبیه شخصی می انگارند، هر چند که بائومایشتر این نظریه را رد می کند. در نظر او، خودکشی به دلیل فقدان هوشیاری رخ می دهد تا درد روانی کمتری تحمل شود. بیشتر افرادی که قصد خودکشی دارند، تنها سه راه برای گریز از مهلکه ی دردناکی که در ان گرفتارند، می یابند: مواد مخدر، خواب و مرگ! طبعاً در نظر آن ها، آرامش نهایی در مرگ است.

 

۵ . ساختارشکنی شناختی

از دیدگاه روان شناختی، این مرحله جذاب ترین مرحله در مسیر ارتکاب به خودکشی است، چرا که نشان می دهد ذهن فرد آماده ی خودکشی تا چه میزان از شناخت روزمره ی ما دور است. با ساختارشکنی شناختی، دنیای بیرونی مفهومی ساده تر از آن چه که در ذهن ما است می یابد، اما نه در مفهومی مثبت.

 

در این حالت، همه چیز در فروپاشیده ترین حالت ممکن قرار دارد. زمان حال در این حالت به نحو آزاردهنده ای طولانی به نظر می آید. این به آن دلیل است که افراد آماده ی خودکشی دارای آگاهی بد یا اضطراب از گذشته ی نزدیک شده اند که می تواند به آینده نیز مرتبط گردد و به همین جهت سعی می کنند بدون حس خاصی در زمان حال متمرکز شوند.» در مطالعه ای جالب، افرادی که تمایل به خودکشی داشتند، زمان کنترل شده ی آزمایش را به نحو غلوامیزی طولانی توصیف کردند. بائومایشتر می گوید افراد متمایل به خودکشی، به شدت کسل شده اند. زمان حال برای آن ها پایان ناپذیر و ناخوشایند است. وقتی ساعت را نگاه می کنند، همواره از این شکایت دارند که چرا زمان چنین کند می گذرد.»

 

مطالعات نشان می دهد که این دسته از افراد، در اندیشیدن به اتفاقات آینده دچار مشکل هستند. به باور بائومایشتر، این حالت از آن جا ناشی می شود که مکانیسم دفاعی به فرد یاری می دهد تا با چنین شناخت و برداشتی از تفکر درباره ی شکست های گذشته و اضطراب آینده ای خالی از امید، رهایی یابد.

در مطالعات بائومایشتر، نقش تفکرات متعصبانه نیز در نظر گرفته شده است. تعصب نیز در یادداشت های خودکشی به خواننده منتقل می شود. مطالعات، کمبود کلمات ناشی از تفکر و استدلال را در یادداشت های خودکشی نشان می دهد. آن ها شامل نکات کم اهمیت تری مانند «فراموش نکن به گربه غذا بدهی» هستند. یادداشت های خودکشی واقعی به نحو شک بر انگیزی، خالی از افکار متافیزیکی هستند، در حالی که یادداشت های جعلی دارای چنین عباراتی هستند: «روزی خواهی دانست که چقدر دوستت داشته ام» یا «همیشه شاد باش.» در نامه های خودکشی واقعی، عناصر متعصبانه ی بیشتری دیده می شود تا در نامه های شبیه سازی شده. بائومایشتر این را چنین توضیح می دهد که ذهن در تلاش است تا به حالت آرمانی برگردد و حالت خاموش کننده ی احساسات را که توصیف کرده ایم، نفی کند.

 

۶ . عدم بازداری

این مرحله، داشتن صرفاً ایده ی خودکشی را از اجرای عملی آن، جدا می نماید. بائومایشتر توضیح می دهد که عدم بازداری رفتاری، برای غلبه بر ترس ذاتی از درد هنگام مرگ، مورد نیاز است. و سبب ناآگاهی از دردی می شود که برای عزیزان عزادار باقی گذاشته می شود. این حالت بر مفهوم «اشتباه بودن» خودکشی، تفکر در حس دردناکی که عزیزان متحمل می شوند، تأثیر می گذارد و آن ها را نادیده می گیرد. محققی نوشته ای جالب دارد که می گوید حتی در میان گروهی که همگی قصد خودکشی دارند، ارتکاب به آن بسیار به ندرت رخ می دهد. این علاوه بر میل واقعی به خودکشی، در ارتباط با «ظرفیت اندوخته برای خودکشی» است که مرتبط با رواداری به حداقل رساندن ترس از مرگ و افزایش حس درد فیزیکی است. البته داشتن سابقه ی تجربیات دردناک نیز در ارتکاب به خودکشی دخیل است.

 

مثلاً کودکی که مورد سوء استفاده ی فیزیکی یا جن.صی قرار گرفته است، قرار گرفتن در معرض مبارزه ی ناخودآگاهانه، سوء استفاده ی خانوادگی می تواند منجر به ایجاد دردهای فیزیکی شود که به ارتکاب به خودکشی منتهی می گردند. علاوه بر این ها، حالات ارثی ناآرامی، رواداری میان عدم ترس و درد فیزیکی بیشتر می تواند توضیح دهد که چرا عمل خودکشی می تواند در خانواده ای سابقه دار باشد. مطالعات نشان می دهد که عادت به درد در تمام روش های قدیمی خودکشی تعمیم نیافته بود، اما در روش منحصر به فردی که شخص برای کشتن خود استفاده می کند، وجود داشته است. مثلاً نیروهای ارتشی آمریکا اغلب از تفنگ برای خودکشی استفاده کرده اند، در حالی که افسران نیروی دریایی از حلق آویز کردن خود و افسران نیروی هوایی از پرتاب خود از مکانی بلند بهره برده اند.

 

در نهایت، تصویری زیبا از این پست در ذهن متبادر نمی شود. در حقیقت، امید بر آن است که اگر حس می کنیم چنین رفتارهایی را در خود یا عزیزان مان دیده ایم بدانیم چقدر به احتمال تفکر درباره ی خودکشی نزدیک شده ایم. نگاه علمی، دیدگاه را درباره ی این موضوع تغییر خواهد داد و داشتن یک دیدگاهِ درست است که می تواند تعیین کننده و تغییردهنده باشد.

به هر حال، همه ی ما می میریم، حتی اگر صد سال دیگر هم برای زنده ماندن وقت داشته باشیم، این عدد از دیدگاه جهان هستی بسیار ناچیز محسوب می شود. چه بهتر که این زمان اندک را به آگاهانه زیستن اختصاص دهیم و زندگی را با همه ی شیرینی ها و تلخی هایش تجربه کنیم.

پ ن: نویسنده ی این مقاله، «جس برینگ»، خود به سندرم کوتارد مبتلا بوده و برای سال ها، تجربه میل به خودکشی داشته است.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 69
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
ارتباط و نقش رنگ ها در ثروتمند شدن

در این مقاله شما با انواع رنگ ها آشنا شده و نقش آن ها در خلق و خو و خصوصیات اخلاقی ثروتمندان میاموزید

در اینکه رنگ به هزار و یک طریق بر زندگی ما اثر می‌گذارد. شکی نیست. چیزی که می‌پوشیم می‌تواند در ارائه تصویری از موفقیت و اعتماد به ما کمک کند. اگر می‌خواهید بیشتر بفروشید یا می‌خواهید احترام بیشتری به دست آورید پس باید به رنگ‌هایی که می‌پوشید، توجه کنید.

رنگ‌ها قدرتمندند و می‌توانند ما را مجبور به دیدن، شنیدن و چشیدن ‌کنند. دفعه بعد که ملاقات مهمی با مشتری دارید یا می‌خواهید پیغام مهمی را به طرف مقابل‌تان برسانید حتما به آنچه می‌پوشید توجه کنید. درک درست از معنی رنگ در کسب و کار ابزار ارزشمندی برای به‌دست آوردن روش‌های بازاریابی درست و ایجاد کسب و کار موفق است. ایده رنگ توسط بسیاری از شرکت‌های موفق دنبال می‌شود زیرا آنها معتقدند استفاده از رنگ می‌تواند اثرات چشمگیری بر ذهن و بدن داشته باشد. در کسب و کار اهمیت رنگ در چند چیز خلاصه می‌شود که با هم مرور می‌کنیم.

 

با زرد خلاق و پولدار می‌شوید!

این رنگ باعث تحریک ذهن و ایجاد خلاقیت می‌شود. این رنگ در اسباب‌بازی‌های کودکان بیشتر دیده می‌شود چون باعث کمک به فکر کردن و حرکت آنها می‌شود. رنگ زرد نشانه سرگرمی در ارائه خدمات و محصولات است. مانند قرمز، رنگ زرد هم برای جلب توجه مناسب است. اگر پیغام مهمی برای انتقال دارید یا محصول گرانی برای فروش به هیچ عنوان نباید از رنگ زرد استفاده کنید. رنگ زرد باید با دقت زیادی مورد استفاده قرار گیرد چون ممکن است تصویر منفی ایجاد کند. علاوه بر این رنگ زرد خردلی نیز چون رنگ کدری است معمولا در تبلیغات استفاده نمی‌شود.

 

رنگ سبز جاذب ثروت است

سبز با طبیعت در ارتباط است و برای انتقال پیام‌های زیست‌محیطی مناسب است. سبز همچنین رنگ پول است. در ایالات متحده و در کشور خودمان پول کاغذی به رنگ سبز تیره موجود است. این رنگ نشان‌دهنده رشد و سرزندگی است. از سوی دیگر در کسب و کار، سبز برای هر چیزی که مربوط به بهداشت و درمان باشد، سودمند است. از آنجا که سبز از ترکیب زرد و آبی به وجود آمده است مفهوم هر دو رنگ را که تفکر و صلح است با خود دارد.

 

رنگ قرمز درآمد را زیاد می‌کند!

اگر به افزایش درآمد فکر می‌کنید باید بدانید پوشیدن یک کت و شلوار ساده اما با رنگی خاص می‌تواند شما را تا آستانه میلیاردر شدن ببرد. با توجه به مطالعه‌ای که انجام شده خدمتکارانی که قرمز می‌پوشند معمولا انعام بیشتری دریافت می‌کنند. محققان دانشگاهی در جنوب فرانسه از پیشخدمت ۵ رستوران مختلف که لباس‌هایی در رنگ‌های سفید، سیاه، قرمز، آبی و زرد پوشیده بودند درخواست کردند کل انعامی که از ۷۲۲ مشتری در مدت ۶ هفته دریافت می‌کنند را محاسبه کنند.

آنهایی که قرمز پوشیده‌ بودند ۱۵ تا ۲۶ درصد انعام بیشتری از مشتریان مرد دریافت کرده بودند. هرچند رنگ قرمز تاثیری بر مشتریان خانم نداشت. محققان به این نتیجه رسیدند رنگ لباس یکی از ساده‌ترین و کم‌خرج‌ترین کارهایی است که می‌تواند در کسب و کار موثر باشد.

 

قرمز نشانه ریسک‌پذیری است

آیا افزایش درآمد با رنگ قرمز در مقاطع حرفه‌ای‌تر هم موثر است؟ تحقیقات می‌گوید رنگ مشکی ممکن است نشانه ایستادگی و صلابت زنان در جمع باشد اما در واشنگتن پوشیدن رنگ قرمز برای زنان اعضای کنگره به این معناست که آنها می‌خواهند در معرض دید دوربین‌ها باشند. به همین دلیل بسیاری از آ‌نها رنگ‌های قرمز، نارنجی و بنفش می‌پوشند. پوشیدن رنگ قرمز نشانه توجه و احترام است، ضمن آنکه نشان‌ می‌دهد فرد ریسک‌پذیری بالایی دارد. علاوه بر این مردان به رنگ قرمز پاسخ می‌دهند و این نشانه پیامی قوی است.

 

بنفش نشانه لوکس بودن است!

بنفش اغلب نشانه کیفیت بالاست. استفاده از این رنگ در صورتی که شرکتی خدمت یا محصولی را با هدف تامین رضایت مشتری ارائه می‌کند می‌تواند رنگ مناسبی باشد.

بنابراین در سازمان‌ها از این رنگ استفاده نمی‌شود. بنفش ثروت را به تصویر می‌کشد و وقتی با طلایی ترکیب می‌شود این تاثیر را چند برابر می‌کند. بنفش همچنین احساس لوکس بودن را ایجاد می‌کند و نشانه ارائه محصول با کیفیت است به‌ویژه وقتی با طلایی و نقره‌ای ترکیب می‌شود.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 71
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()